قتل دلخراش پدر پولدار به دست پسر خشمگین | وقتی دیدم با گلوله نمُرد، با چاقو کارش را تمام کردم!
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۶۶۹۳۱
به گزارش همشهری آنلاین، اواخر دی ماه سال گذشته مرد جوانی در تماس با پلیس از قتل پدر ۶۰ سالهاش خبر داد و گفت: امروز قرار بود به خانه خواهرم برویم به همین خاطر دنبال پدرم رفتم و او را سوار خودرو کردم و در بین راه شیرینی خریدیم. بعد به خانهام برگشتم و به پدرم گفتم در ماشین بنشین تا من به خانه بروم و کارت ماشینم را که جا گذاشته بودم، بردارم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی مأموران کلانتری شهرزیبا به محل جنایت رفتند، مشخص شد علاوه بر شلیک گلوله به مرد میانسال، گردنش هم با چاقو بریده شده است. در ادامه جسد نیز با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
از آنجا که پسر مقتول تنها کسی بود که آخرین لحظات همراه پدرش بوده و تناقضگوییهای زیادی داشت و از سوی دیگر مشخص شد وی به خاطر بدهی یک و نیم میلیاردی با پدرش اختلاف داشته است، مرد ۳۷ ساله بازداشت شد ولی به قتل اعتراف نکرد.
پس از ۳ هفته مرد جوان وقتی دید راهی جز بیان واقعیت ندارد، درنهایت به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: نمیخواستم پدرم را بکشم اما رفتارها و کارهایش عصبیام کرده بود. پدرم در کار واردات تجهیزات آتشنشانی بود و وضع مالی خوبی داشت. چند سال پیش مادرم را طلاق داد و با زن دیگری ازدواج کرد. بعد از آن همه اموالش را در اختیار همسر دوم و سه فرزندش قرار داد. حتی خانه بزرگی را که در آن زندگی میکردند به نام همسرش کرده بود. در حالی که پدرم میدانست من بدهی سنگینی دارم و زندگیام در حال نابودی است.
او ادامه داد: بارها به سراغش رفتم و از او خواستم کمکم کند اما کمکی نکرد. این اواخر مجبور شدم برای پرداخت بدهیهایم از شخصی پول نزول کنم و دیگر امیدی به زندگی نداشتم. همه این مسائل سبب شد تا کینه بزرگی از پدرم به دل بگیرم. چند وقت پیش از یک فروشنده دورهگرد اسلحهای خریدم. روز حادثه زمانی که خواستم با پدرم به خانه خواهرم بروم، سر مسائل مالی باز بحثمان شد و از شدت عصبانیت با اسلحهای که همراهم بود تیری به سرش شلیک کردم. وقتی دیدم او زنده مانده، با چاقو چند ضربه به گردنش زدم و ... .
پس از اعترافات صریح متهم و بازسازی صحنه جرم، دو خواهر و یک برادر متهم با حضور در دادسرا برای او درخواست قصاص کردند و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم به زودی محاکمه میشود.
کد خبر 729628 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم قتل قاتل حوادث ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۶۶۹۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعری که در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت! سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود
منبع: صداوسیما
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات